اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

سلام.
حیفم آمد این شعر زیبا را برایتان نگذارم ؛ می دانم که دخترها بیشتر به اشعار فروغ توجه می کنند. اما با این حال:

تولدی دیگر
فروغ فرخزاد
با صدای خسرو شکیبایی
همه هستی من آیه تاریکیست
که ترا در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه ترا آه کشیدم آه
من در این آیه ترا
به درخت و آب و آتش پیوند زدم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلی است که از مدرسه بر میگردد
زندگی شاید افروختن سیگاری باشد در فاصله رخوتناک دو همآغوشی
یا عبور گیج رهگذری باشد 
که کلاه از سر بر میدارد
و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می گوید صبح بخیر
زندگی شاید آن لحظه مسدودیست
که نگاه من در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
و در این حسی است
که من آن را با ادراک ماه و با دریافت ظلمت خواهم آمیخت
در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
دل من
که به اندازه یک عشقست
به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد
به زوال زیبای گلها در گلدان
به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشته ای
و به آواز قناری ها
که به اندازه یک پنجره می خوانند
آه ...
سهم من اینست
سهم من اینست
سهم من
آسمانیست که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله متروکست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من می گوید
دستهایت را دوست میدارم
دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد می دانم می دانم می دانم
و پرستو ها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت
---
گوشواری به دو گوشم می آویزم
از دو گیلاس سرخ همزاد
و به ناخن هایم برگ گل کوکب می چسبانم
کوچه ای هست که در آنجا
پسرانی که به من عاشق بودند هنوز
با همان موهای درهم و گردن های باریک و پاهای لاغر
به تبسم معصوم دخترکی می اندیشند که یک شب او را باد با خود برد
---
کوچه ای هست که قلب من آن را
از محله های کودکیم دزدیده ست
سفر حجمی در خط زمان
و به حجمی خط خشک زمان را آبستن کردن
حجمی از تصویری آگاه
که ز مهمانی یک آینه بر میگردد
و بدینسانست
که کسی می میرد
و کسی می ماند
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد
من
پری کوچک غمگینی را
می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
می نوازد آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

سلام.
تبریک به مناسبت نیمه شعبان.

دو نیمه ء رویا
شاعر : اهورا ایمان
با صدای حامی شریف
آهنگ سازی بامداد بیات فرزند بابک بیات
دو نیمه خاموش
دو نیمه خسته
دو شعر نخوانده
دو بغض شکسته

دو نیمه آبی
دو نیمه دریا
دو نیمه مهتاب
دو نیمه رویا

دو نیمه شاعر
دو نیمه عاشق
دو نیمه گریه
دو نیمه هق هق

دو نیمه خورشید
دو نیمه روشن
دو نیمه تنها
یکی تو . یکی من

تویی که گذشتی
منم که نشستم
تویی که تکیدی
منم که شکستم

منم که نگفتی
اسیر ملالم
بهار سکوتم .
خزان خیالم

منم که نگفتی
چگونه بخوانم؟
چگونه بمیرم؟
چگونه بمانم؟

چگونه نشستی
در آن شب ماتم؟
به سوگ همیشه .
به بغض دمادم

گذشتی و گفتی
دو نیمه سیبیم
اگر چه جداییم .
اگر چه غریبیم

سلام.
Dido یکی از خوانندگانی که طرفداران زیادی دارد.
و آهنگ زیبای Life for Rent
Dido

Life For Rent

I haven’t really ever found a place that I call home
I never stick around quite long enough to make it
I apologise that once again I’m not in love
But it’s not as if I mind that your heart aint exactly breaking

It’s just a thought, only a thought

But if my life is for rent and I don’t lean to buy
Well I deserve nothing more than I get
Cos nothing I have is truly mine

I’ve always thought that I would love to live by the sea
To travel the world alone and live my life more simply
I have no idea what’s happened to that dream
Cos there’s really nothing left here to stop me

It’s just a thought, only a thought

But if my life is for rent and I don’t learn to buy
Well I deserve nothing more than I get
Cos nothing I have is truly mine

While my heart is a shield and I won’t let it down
While I am so afraid to fail so I won’t even try
Well how can I say I’m alive

If my life is for rent…s

سلام.

مسافر
شاعر : احمد دانش
با صدی حسین زمان
از آلبوم شب دلتنگی


تو کی بودی ای مسافر که منو در من شکستی
رفتی اما در دل من تو همیشه زنده هستی
تو کی بودی که به یادت باید آواره بمونم
پا به پای باد شبگرد برم و از تو بخونم

انتظار دیدن تو منو آروم نمی ذاره
مثل بغضی که گلومو بسته اما نمی باره

چه نشستی که چشامو برق تنهایی ربوده
چشمه ای از سحر نداشتم اگه داشتم از تو بوده
چه نشستی که شکستم زیر بار غم غربت
خالی از نغمه شوقم ، پرم از قصه محنت

انتظار دیدن تو منو آروم نمی ذاره
مثل بغضی که گلومو بسته اما نمی باره

گم شدم تو شهر ظلمت رده پایی تو شبا نیست
با صدای هق هق من کسی اینجا اشنا نیست
ای صدای آسمونی پرم از هر چه شنیدن
کاشکی می شد پر کشیدن به هوای با تو بودن

انتظار دیدن تو منو آروم نمی ذاره
مثل بغضی که گلومو بسته اما نمی باره

سلام دوستان.

کریستوفر جان دیویسون ملقب به کریس دی برگ
  
    کمتر کسی است که کریس دی برگ را نشناسد ؛ وی در ١٥ اکتبر سال ١٩٤٨ در آرژانتین متولد شد. پدرش 'چارلز دیویسون' دیپلمات انگلیسی و مادرش 'ماوی امیلی دی برگ' منشی ایرلندی بود. هنگامی که ١٢ ساله بود خانواده اش به ‘Emerald Isle' در ایرلند رفتند، جایی که هنوز هم کریس دی برگ با همسرش دایان و سه فرزندش رزانا، هوبی و مایکل زندگی می کند.
کریس دی برگ در سراسر دنیا از اروپا (آلمان، انگلستان، ایرلند،...)و آسیا (ایران، ژاپن، لبنان،...) تا آمریکای شمالی (کانادا) و آمریکای جنوبی (آرژانتین، برزیل،...) محبو
بیت دارد.

سعی می کنم در حد توانم اشعار بعضی از آهنگ های این خواننده محبوب را برای شما عزیزان جمع آوری کنم؛ امیدوارم لذت ببرید.

Chris de Burgh


Love and Time
She is alone again, wondering how her world could have been,s
He's on the 'phone again, telling her he'll be working late,s
We're gonna have a real good life, the money keeps rolling in,s
We can never really have enough," but he doesn't see,s
What she wants is

Love and time, dreams and affection,s
Love and time, hope and emotion;s

She is alone again, wondering how her night could have been,s
He's had to go again, leaving her at a table for two,s
I'm working on the next big thing, this is really what I'm living for,s
You can stay and have another drink," he just doesn't see,s
What she needs is

Love and time, dreams and affection,s
Love and time, hope and emotion;s

One day he'll wake up, and find out that she has gone away,s
She'll be looking for

Love and time, dreams and affection,s
Love and time, hope and emotion,s
Love and time, dreams and affection,s
Love and time, hope and emotion.s

سلام.
امیدوارم شما هم مثل من از این شعر لذت ببرید.

نی محزون
شاعر : شهریار

امشب ای مــاه به درد دل من تســـکینی           آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی

کاهش جان تو من دارم و من می دانم               که تو از دوری خورشید چها می بینی

تو هم ای بادیه پیمای محبت چون من               سر راحت ننهادی به سر بالینی

هرشب ازحسرت ماهی من و یک دامن اشک     تو هم دامن مهتاب پر از پروینی

همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند             امشب ای مه تو هم از تالع من غمگینی

من مگر طالع خود در توانم دیدن                       که تو هم آیینه بخت غبار آگینی

باغبان خار ندامت به جگر می شکند                 برو ای گل که سزاوار همان گلچینی

نی محزون مگر از تربت فرهاد دمید                    که کند شکوه ز هجران لب شیرینی

تو چنین خانه کن و دل شکن ای باد خزان           گر خود انصاف کنی مستحق نفرینی

کی بر این کلبه طوفان زده سر خواهی زد           ای پرستو که پیام آور فروردینی

شهریارا اگر آیین محبت باشد                          چه حیاتی و چه دنیای بهشت آیینی

درود به شما دوستان.
شبی زیبا ؛ زیبا تر شبی برای زندگی ؛ زیبا تر شبی برای دوست داشتن

عاشقانه
شاعــر : فروغ فرخزاد
با صدای محمد نوری


ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تواَم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی ام ، بخشیده از اندوه بیش

ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تواَم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی ام ، بخشیده از اندوه بیش
ای مرا ، با شور و شعر آمیخته ،
این همه آتش به شعرم ریخته ،

لا ، لالا لالا

همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی ام ز آلودگیها کرده پاک
ای تپشهای تن سوزان من
آتشی در سایه مژگان من
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب ، پا تا سرم ایثار شد
ای مرا با شور و شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته

لا ، لالا لالا

آه ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب ، پا تا سرم ایثار شد
ای مرا با شور و شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته

لا ، لالا لالا

سلام.
شعری از احمد عزیزی
امشب ای زیبا ترین رویایی من
گل کن از سر شاخه لاله ی من

در سراب خواب من سبزینه نیست
خسته شد تصویرم و آیینه نیست

بسکه تنها سوخت در تب شعر من
سکته خواهد کرد امشب شعر من

آخر ای شب من شبیه بیشه ام
رحم کن نیلوفر بی ریشه ام

گوشوار حسرتم گوشم بده
آه سرگردانم آغوشم بده

زادگاه من درخت بید بود
سالها همسایه ام خورشید بود

شاپرک بودم مرا پرواز برد
هرپرم را یک نسیم ناز برد

ماد رمن دختر مهتاب بود
من به دنیا امدم او خواب بود

داستانها دوستانم بوده اند
قصه ها ورد زبانم بوده اند

مثل همسالان شبنم زاد خود
پر کشیدم من هم از میلاد خود

ناگهان در نور عزلت وا شدم
سایه ام ترسید و من تنها شدم

چشم واکردم زمانم رفته بود
قایق رنگین کمانم رفته بود

پوپک من از نیستانها گذشت
کهکشانم از بیابانها گذشت

اینک ای شب من گیاهی خسته ام
در تب آیینه آهی خسته ام

سلام.

سفر
شاعر دکتر محمدرضا شفیعی
با صدای شهرام ناظری
به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زینجا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم
سفرت به خیر !‌ اما تو دوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را

سلام.

شبی مجنون به لیلی گفت                                                که ای محبوب بی همتـا
ترا عاشـــــــــــــق شود پیدا                                              ولی مجنون نخواهد شد