اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

بارون

سلام.

بارون
شاعر: علی معلم
با صدای محمد رضا شجریان


ببار ای ابر بهـــــــــــــــــار
با دلم به هوای زلف یــار
داد و بیداد از این روزگـــار
ماه رو دادن به شبهای تار
ای بـــــــــــارون
بر کوه و دشت و هامون ببار
ای بــــــــــــارون
ببار ای ابر بهـــــــــــــــــار
ببار ای بارون ببـــــــــــــار
با دلم گریه کن خون ببار
در شبهای تیره چون زلف یار
بهر لیلی چو مجنون ببـــار
ای بــــــــــــارون
دلا خون شو خون ببـــــــــار
بر کوه و دشت و هامون ببار
به سرخی لبهای سرخ یــار
به یاد عاشقای این دیـــــــار
به کام عاشقای بی مــــــزار
ای بــــــــــــارون

باغ من

سلام.

باغ من
شاعر : مهدی اخوان ثالث.


آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران ، سرودش باد
جامه اش شولای عریانی ست
ور جز اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد
گو برید ، یا نروید ، هر چه در هر کجاکه خواهد
یا نمی خواهد
باغبانو رهگذاری نیست
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت
پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونی ست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
پادشاه فصلها ، پاییز

از ذکر علی مدد گرفتیم...

سلام.

از ذکر علی(ع) مدد گرفتیم!

شعری زیبا٬ که با صدای شاعر آن٬ جلوه دیگری داشت.
شاعر: مرحوم محمدرضا آغاسی


از ذکر علی مدد گرفتیم
آن چیز که میشود گرفتیم

در بوته ی آزمایش عشق
از نمره ی بیست صد گرفتیم

دیدیم که رایت علی سبز
معجون هدایت علی سبز
درچمبر آسمان آبی
خورشید ولایت علی سبز
از باده ی حق سیاه مستیم
اما زحمایت علی سبز
شیرین شکایت علی زرد
فرهاد حکایت علی سبز
دستار شهادت علی سرخ
لبخند رضایت علی سبز
در نامه ی ما سیاه رویان
امضای عنایت علی سبز

یا علی در بند دنیا نیستم
بنده ی لبخند دنیا نیستم
بنده ی آنم که لطفش دائم است
با من و بی من به ذاتش قائم است

دائم الوصلیم اما بی خبر
در پی اصلیم اما بی خبر

گفت پیغمبر که ادخال سرور
فی قلوب المومنین اما به نور
نور یعنی اتشار روشنی
تا بساط ظلم را بر هم زنی
هر که از سر سرور آگاه شد
عشقبازان را چراغ راه شد

جاده ی حیرت بسی پرپیچ بود
لطف ساقی بود وباقی هیچ بود
مکه زیر سایه ی خناس بود
شیعه در بند بر العباس بود
حضرت صادق اگر ساقی نبود
یک نشان از شیعگی باقی نبود

فقه شمشیر امام صادق است
هر که بی شمشیر شد نالایق است
وای وی زقاب و قرب و های و هو
می دهد بر اهل تقوا آبرو

گر چه تعلیمات مردم واجب است
تزکیه قبل از تعلم واجب است
تربیت یعنی که خود را ساختن
بعد از آن بر دیگران پرداختن
یک مسلمان آن زمان کامل شود
که علوم وحی را عامل شود
نص قرآن مبین جز وحی نیست
آیه ای خالی زامر و نهی نیست

با چراغ وحی بنگر راه را
تا ببینی هر قدم الله را
گر مسلمانی سر تسلیم کو
سجده ای هم سنگ ابراهیم کو

ساقی سرمست ما دیوانه نیست
سرگذشت انبیاء افسانه نیست
آنچه در دستور کار انبیاست
جنگ با مکر و فریب اغنیاست

چیست در انجیل و تورات و زبور
آیه های نور و تسلیم وحضور
جمله ی ادیان زیک دین بیش نیست
جز الوهیت رهی در پیش نیست

خانقاه و مسجد ودیر و کرشت
هر که را دیدم به دل بت می سرشت
لیک در بتخانه دیدم بی عدد
هر صنم سرگرم ذکر یا صمد
یا صمد یعنی که ما را بشکنید
پیکر ما را در آتش افکنید
گر سبک گردیم در آتش چو دود
میتوان تا مبداء خود پر گشود
ای خدا ای مبداء و میعاد ما
دست بگشا بهر استمداد ما
ما اسیر دست قومی جاهلیم
گر چه از چوبیم و از سنگ وگلیم
ای هزاران شعله در تیغت نهان
خیز و ما را از منیت وا رهان

ای خدا ای مرجع کل امور
باز گردان ده شبم درتور نور
در شب اول وضو از خون کنم
خبس را از جان خود بیرون کنم
سر دهم تکبیر تکبیر جنون
گویمت
انا علیک الراجعون
خانه ات آباد ویرانم مکن
عاقبت از گوشه گیرانم مکن
وانگر یک دم فراموشم کنی
از بیان صدق خاموشم کنی
ما قلمهاییم دردست ولی
کز لب ما میچکد ذکر
علی
ذکر مولایم علی اعجاز کرد
عقده ها را از زبانم باز کرد
نام او سر حلقه ی ذکر من است
کز فروغ او زبانم روشن است
گر نباشد جذبه روشن نیستم
این که غوغا میکند من نیستم
من چو مجنونم که در لیلای خود
نیستم در هستی مولای خود
ذکر حق دل را تسلا می دهد
آه مجنون بوی لیلا می دهد
جان مجنون قصد لیلایی مکن
جان یوسف را زلیخایی مکن.

سگی را لقمه ای هرگز فراموش!

سلام.

سعدی:


سگی را لقمه ای هرگز فراموش
                                          نگردد گر زنی صد نوبتش سنگ
وگر عمری نوازی سفله ای را
                                          به کمتر چیزی آید با تو در جنگ

خوشا به حال لک لکا که عشقشون " قاف " نداره!

سلام

شعری از زنده یاد " حسین پناهی"


خوشا به حال لک لکا که خوابشون " واو " نداره

خوشا به حال لک لکا که عشقشون " قاف " نداره

خوشا به حال لک لکا که مرگشون " گاف " نداره

خوشا به حال لک لکا که "لک لک" اند!

دلواپس تو نیستم.

سلام.

بی شک هیچ چیز و هیچ کس برای همیشه در کنار ما نیست٬ و ما نیز جاویدان نیستیم.
پس این همه نا مهربانی٬ سکوت و سنگدلی از بهر چیست؟

دلواپس تو نیستم.
شاعر : محمد رضا رحمانی
با صدای مانی رهنما + دکلمه زیبای محمد رضا رحمانی.

در مورد آلبوم دلواپس تو نیستم باید بگویم که آهنگسازش پیروز ارجمند از هنرمندان خوب عرصه موسیقی است و مطلب جالب توجه دیگر نوازندگی گیتار شادمهر عقیلی برای این آلبوم زیباست.


بانو٬
تو هم باید از این همه بهار، که می آید و بی تأمل میگذرد٬
از این همه تابستان٬
که ترانه و اثر را به خاطر ندارد٬
از این همه تگرگ
که شکوفه و شادمانی را غارت می کند٬
و این مهتاب پریشان که بر پیشانی ما میریزد٬ خسته شده باشی.

تو هم باید رویاهایت را ،در 7 سالگی،گم کرده باشی...که با آمدن باران گریه ات می گیرد.

بانو
چرا یک تقویم بی پاییز در همه ی دنیا پیدا نمیشود؟
چرا در میان شکوفه های بادام هم، باد بال پروانه ها را می لرزاند؟
چرا ما میترسیم در روشنایی دنیا راه برویم؟
چرا تو در تنپوش بهاریت نیستی؟
بانو ...

دلواپس تو نیستم
به خاطر بارانی که می بارد