اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

چرا از مرگ می ترسید؟

سلام.

چرا از مرگ می ترسید!؟
شاعر: فریدون مشیری.


چرا از مرگ می ترسید؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید؟
مپندارید بوم نا امیدی باز
به بام خاطر من می کند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است
مگر می این چراغ بزم جان مستی نمی آرد؟
مگر افیون افسونکار
نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد؟
مگر این می پرستی ها و مستی ها
برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست؟
مگر دنبال آرامش نمی گردید؟

چرا از مرگ می ترسید؟
کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید؟
می و افیون فریبی تیزبال و تند پروازند
اگر درمان اندوهند
خماری جانگزا دارند
نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هوشیاری نمی بیند

چرا از مرگ می ترسید؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید؟
بهشت جاودان آن جاست
جهان آنجا و جان آنجاست
گران خواب ابد در بستر گلوی مرگ مهربان آنجاست
سکوت جاودانی پاسدار شهر خاموشی است
همه ذرات هستی محو در رویای بی رنگ فراموشی است
نه فریادی نه آهنگی نه آوایی
نه دیروزی نه امروزی نه فردایی
جهان آرام و جان آرام
زمان در خواب بی فرجام
خوش آن خوابی که بیداری نمی بیند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
در این دوران که آزادگی نام و نشانی نیست
در این دوران که هر جا هر که را زر در ترازو زور در بازوست
جهان را دست این نامردم صدرنگ بسپارید
که کام از یکدیگر گیرند و خون یکدیگر ریزند
درین غوغا فرومانند و غوغا ها برانگیزند
سر از بالین اندوه گران خویش بردارید
همه بر آستان مرگ راحت سر فرود آرید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید؟
چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید؟
چرا از مرگ می ترسید؟

نظرات 1 + ارسال نظر
ممل کینگ کنگ شنبه 20 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 12:29

دوست عزیز کاوه
بی نهایت تبریک میگم به خاطر داشتن این وبلاگ
واینکه چندین سال هست که این کارو انجام میدی
وبلاگ شما میتونه منبع و مرجع خوبی برای اشعار شاعران گذشته و حال باشه
با اجازه شما یک پیشنهاد
۱- نوشته ایی با عنوان به وبلاگ شخصی ... خوش آمدید در اول وبتون هست که بعد از بارگذاری هم رو صفحه باقی میمونه ، احتمالاْ بخشی از کد اون در پایان جا افتاده
دوست دارم تو یه فرصت یه تمپلیت در حد توانم برای شما طراحی کنم و اگر مایل بودید از اون استفاده کنید

... مطالب شمارو باید سیو کنم و سر فرصت بخونیم
گذرا شعر مرحوم آغاسی رو دیدم و یاد این قطعه افتادم از ایشون
*** شیعه گی تنها نماز و روضه نیست
*** آب تنها در میان کوزه نیست
*** شیعه بی درد ، زخم بی نمک
*** شیعه گی تنها شکم پروردن است
... متاسفانه بقیه اونو خیلی به خاطرم نیست ، چونکه متعلق به سال ها پیش هست
... موفق باشید
http://43x.blogfa.com
http://kingkong.blogsky.com

سلام!

خیلی از لطف شما متشکرم!

در مورد پیغام خوش آمدید حق با شماست٬ من سعی میکنم تا پایان هفته کد آن را اصلاح کنم.

و ممنون از پیشنهاد سخاوتمندانه طراحی تمپلیت برای وبلاگ٬ راضی به زحمت نیستم٬ همین که با حضور گرمتان به من دلگرمی میدهید٬ سپاسگذارم.

امیدوارم برای هم دوستان خوبی بشویم...
پیروز باشید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد