اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

رباعیات حکیم عمر خیام!

سلام.

چند رباعی زیبا از حکیم عمر خیام :


گر می نخوری طعنه مزن مستان را بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می مینخوری صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا
--
اکنون که گل سعادتت پربار است دست تو ز جام می چرا بیکار است
می‌خور که زمانه دشمنی غدار است دریافتن روز چنین دشوار است
--
مائیم و می و مطرب و این کنج خراب جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب
--
برخیزم و عزم باده ناب کنم رنگ رخ خود به رنگ عناب کنم
این عقل فضول پیشه را مشتی می بر روی زنم چنانکه در خواب کنم
--
من می نه ز بهر تنگدستی نخورم یا از غم رسوایی و مستی نخورم
من می ز برای خوشدلی میخوردم اکنون که تو بر دلم نشستی نخورم
--
آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
--
چون حاصل آدمی در این شورستان جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خرم دل آنکه زین جهان زود برفت و آسوده کسی که خود نیامد به جهان
--
قانع به یک استخوان چو کرکس بودن به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن
با نان جوین خویش حقا که به است کالوده و پالوده هر خس بودن
--
قومی متفکرند اندر ره دین قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آن که بانگ آید روزی کای بیخبران راه نه آنست و نه این
--
گاویست در آسمان و نامش پروین یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین
--
آن قصر که با چرخ همیزد پهلو بر درگه آن شهان نهادندی رو
دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای بنشسته همی گفت که کوکوکوکو
--
از آمدن و رفتن ما سودی کو وز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سروپای نازنینان جهان می‌سوزد و خاک می‌شود دودی کو
--
از تن چو برفت جان پاک من و تو خشتی دو نهند بر مغاک من و تو
و آنگاه برای خشت گور دگران در کالبدی کشند خاک من و تو
--
از کوزه‌گری کوزه خریدم باری آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
شاهی بودم که جام زرینم بود اکنون شده‌ام کوزه هر خماری
--
بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی سرمست بدم که کردم این عیاشی
با من بزبان حال می گفت سبو من چو تو بدم تو نیز چون من باشی
--
در کارگه کوزه‌گری کردم رای در پایه چرخ دیدم استاد بپای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر از کله پادشاه و از دست گدای
--
ای چرخ فلک خرابی از کینه تست بیدادگری شیوه دیرینه تست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند بس گوهر قیمتی که در سینه تست
--
پیش از من و تو لیل و نهاری بوده است گردنده فلک نیز بکاری بوده است
هرجا که قدم نهی تو بر روی زمین آن مردمک چشم‌نگاری بوده است
--
چون نیست ز هر چه هست جز باد بدست چون هست بهرچه هست نقصان و شکست
انگار که هرچه هست در عالم نیست پندار که هرچه نیست در عالم هست
--
در دایره‌ای که آمد و رفتن ماست آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست کاین آمدن از کجا و رفتن بکجاست
--
عمریست مرا تیره و کاریست نه راست محنت همه افزوده و راحت کم و کاست
شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست ما را ز کس دگر نمیباید خواست
--
از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جلال و جاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود
--
این قافله عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد
--
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود نی نام زما و نی‌نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل زین پس چو نباشیم همان خواهد بود
--
بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد وز خوردن آدمی زمین سیر نشد
مغرور بدانی که نخورده‌ست ترا تعجیل مکن هم بخورد دیر نشد
--
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد
گر چشمه زمزمی و گر آب حیات آخر به دل خاک فرو خواهی شد
--
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد
من می‌نگرم ز مبتدی تا استاد عجز است به دست هر که از مادر زاد
--
کم کن طمع از جهان و میزی خرسند از نیک و بد زمانه بگسل پیوند
می در کف و زلف دلبری گیر که زود هم بگذرد و نماند این روزی چند
--
گویند بهشت و حورعین خواهد بود آنجا می و شیر و انگبین خواهد بود
گر ما می و معشوق گزیدیم چه باک چون عاقبت کار چنین خواهد بود
--
یک قطره آب بود با دریا شد یک ذره خاک با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست آمد مگسی پدید و ناپیدا شد
--
ای دل غم این جهان فرسوده مخور بیهوده نی غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید خوش باش غم بوده و نابوده مخور
--
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته که بر گردن او می‌بینی دستی‌ست که برگردن یاری بوده‌ست
--
در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه فروش
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد