سلام دوستان٬
سرانجام به اینترنت دسترسی پیدا کردم!
هر کجا هستم باشم٬ آسمان مال من است٬ پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
البته ترجیح می دهم در رابطه با ایلام٬ و ایلامی های عزیز چیزی ننویسم...
مستی رویا شاعر: ابوالحسن ورزی آهنگساز : همایون خرم با صدای استاد غلامحسین بنان
آمد ، آمد امّا در نگاهش ، آمد امّا در نگاهش آن نوازش ها نبود چشم خواب آلوده اش را ، مستی رویا نبود
نقش عشق و آرزو ، نقش عشق و آرزو از چهره ی دل ، شسته بود عکس شیدایی ، در آن آیینه ی سیما نبود
لب ، همان لب بود ، لب ، همان لب بود ، امّا بوسه اش گرمی نداشت دل همان دل بود ، امّا مست و بی پروا نبود
در دل بیزار خود ، در دل بیزار خود چز بیم رسوایی نداشت گرچه روزی ، گرچه روزی هم نشین ، جز با منِ رسوا نبود
در نگاه سرد او ، در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود برق چشمش را ، نشان ، از آتش سودا نبود
دیدم ، آن چشم درخشان را ، ولی در این صدف گوهر اشکی که من می خواستم ، پیدا نبود
بر لبِ لرزان من ، فریادِ دل ، خاموش بود آخر آن تنها امید جان من تنها نبود ، آخر آن تنها امید جان من تنها نبود ، تنها نبود
جز من و او ، دیگری هم بود ، امّا ای دریغ آگَه از دردِ دلم، زان عشقِ جان فرسا نبود
|