سایهبا صدای ابی
تو یه سایه بودی هم قد خواب نیمروز من
تو یه سایه بودی تو ظهر داغ تن سوز من
تو هرم داغ بی رحم آفتاب
تو سایه بودی یه سایه ی ناب
من مسافر تن تشنه ی خواب
حریص فتح یه جرعه ی آب
پای پر تاول من تو بهت راه
تن گرما زده مو نمی کشید
بی رمق بودم و گیج و تب زده
جلو پامو دیگه چشمام نمی دید
تا تو جلوه کردی ای سایه ی خوب
مهربون با یه بغل سبزه و آب
باورم نمی شد این معجزه بود
به گمانم تو سرابی ، یه سراب
و یه سایه بودی هم قد خواب نیمروز من
تو یه سایه بودی تو ظهر داغ تن سوز من
من گنگ و خسته ، لب تشنه و داغ
تو سایه ی سبز میراث یک باغ
تو مرهم این زخم عمیقی
لبریز ایثار پاک و شفیقی
رخت خستگیمو از تنم بگیر
با تنت برهنگیمو بپوشون
منو تا مهمونی عشق ببر
کتاب در به دریمو بسوزون
بذار این سایه همیشگی باشه
سایه ای که جای خوب موندنه
سایه باش و سایبون تا بدونم
سایه ای رو سر بودنه منه
سلام ....دائی زاده
وبلاگتون جالبه مخصوصا اینکه از شعرائی که ابی میخونه میزنی
پیروز باشی
سلام دوست عزیز.....خسته نباشین---امیدوارم یه سری هم به ما بزنین....مطالب جالب و جدیدی رو در مورد کسب درامدتوسط یک سایت فرهنگی و3شرکت بزرگ ایرانی با نظارت بانک مرکزی ایران و سیستم طرح شتاب(کلیه بانکها) که موفق به راه اندازی سیستم بازاریابی شبکه ای جالبی شده اند....و شمامیتوانید از هر نظر به آن اطمینان داشته باشید ...راواسه بچه های وبلاگ نویس نوشته ام...... فرصتهای مناسب در زندگی به ندرت پیش میایند.....با بهترین آرزوها...