سلام.
به پیشنهاد روژان خانم
قطره باران
با صدای پویا
شعر از جهانبخش پازوکی
قطره بارانم
من یکی هستم ولی یک از هزارانم
در پی پیوستن به جمع یارانم
قطره بارانم
قطره بارانم
فکر همراهی با سیل خروشانم
فکر تشنگی گلها در گلستانم
قطره بارانم
قطره بارانم
میتوانم چشمه های خشک را از نو بجوشانم
میتوانم سرزمین خشک را از نو برویانم
از گل بپوشانم
از نو برویانم
کوچکم اما دست دریا را همیشه پشت سر دارم
من به صبح روشن فردا امیدوارم
من به صبح روشن فردا امیدوارم
قطره بارانم
از تبار نو رس امیدوارانم
عاشق هر ذره ای از خاک ایرانم
قطره بارانم
قطره بارانم
میتوانم چشمه های خشک را از نو بجوشانم
میتوانم سرزمین خشک را از نو برویانم
از گل بپوشانم
از نو برویانم
کوچکم اما دست دریا را همیشه پشت سر دارم
من به صبح روشن فردا امیدوارم
من به صبح روشن فردا امیدوارم
قطره بارانم
از تبار نو رس امیدوارانم
عاشق هر ذره ای از خاک ایرانم
قطره بارانم
سلام.
امشب هم شعری از مولانا انتخاب کردم.
صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وآنگه همه بت ها را در پیش تو بگدازم
صد نقش بر انگیزم ،با روح در آمیزم
چون نقش تو را بینم ،در آتشش اندازم
تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری
یا آنکه کنی ویران هر خانه که من سازم
جان ریخته شد با تو ،آمیخته شد با تو
چون بوی تو دارد جان ،جان را هله بنوازم
در خانه ی آب و گل بی تو است خراب این دل
یا خانه درآ جانا ،یا خانه بپردازم