اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

گله
شاعر: فریدون علیخانی
با صدای سیاوش قمیشی
عجب ای دل عاشق، تو هم حوصله دار ی
تو این سینه نشستی، هزار تا گله داری
یه روز عاشق نوری، یه روزی سوت و کوری
یه روز مثل حبابی، یه روز سنگ صبوری
پر از شک و هراسی، همیشه بی حواصی
پر از حرفی و خاموش یه قصه و فراموش
پر از راز نگفته، یه کوله بار بر دوش
یه بی طافت خسته، به انتظار نشسته
یه روز رفیق راهی، سفر پای پیاده
به اندازه عشقی، پر از حرفای ساده
باسه روزای رفته سفر قصه خوبه
چراغ روشن راه قشنگی غروبه

رسوا ترین عاشق
شاعر: امیرفرّخ تجلّی
با صدای سیاوش قمیشی
نگاهی می کنی، ما رو
مگه عاشق ندیدی، تو
یا شاید دیدی و
رسواترین عاشق ندیدی، تو
یا ما مجنونیمو، خونه خرابی عالمی داره
یا عشقت مونده و دست از سر ما بر نمی داره
خداییش فرقی هم انگار نداره
یا اگه داره دل رسوای ما بند کرده و بازم گرفتاره

الهی دل خوشی باشه پناهت
گلای رازقی تن پوش راهت
الهی خوش خبر باشه قناری
بخونه تا خروس خون چشم به راهت
صفای دیدنت ای قصه نور
من و با خود ببر تا آخر دور
گلای پیرهنت، یاس و اقاقی
بمونم منتظر، تا قصه باقی

حکایت مجنون و صدق محبت او
شاعر سعدی
(باب سوم ؛ بوستان)


به مجنون کسی گفت کای نیک پی چه بودت که دیگر نیایی به حی؟
مگر در سرت شور لیلی نماند خیالت دگر گشت و میلی نماند؟
چو بشنید بیچاره بگریست زار که ای خواجه دستم ز دامن بدار
مرا خود دلی دردمندست ریش تو نیزم نمک بر جراحت مریش
نه دوری دلیل صبوری بود که بسیار دوری ضروری بود
بگفت ای وفادار فرخنده خوی پیامی که داری به لیلی بگوی
بگفتا مبر نام من پیش دوست که حیف است نام من آن جا که اوست

سلام دوستان!
امروز یاد یکی از دوستان صمیمی ام افتادم به اسم دانیال ؛ که در حال حاضر پیش من نیست ؛ کارشناسی عمران سنندج قبول شده و هم اکنون آنجاست.

این دوست با وفای من هر وقت کسی از دستش ناراحت می شد با خواندن بخشی از این شعر دل طرف مقابل رو به دست می آورد.

(با آرزوی موفقیت برای ایشان و شما...)

نازک نارنجی
شاعر : بابک روزبه
با صدای منصور
نازک نارنجی نباش
رو پیرهن قصه ت اگر لک و پیس
نازک نارنجی نباش
لپش اگر به دستشون سرخ و خیس
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
کلاغه گفت شیطونیات تا به تاس
یه وقت نشی سیاه سفید گل به گیس
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش

چیکار داری دور و ورت چی میگن
آدمه و غیبت و حرف و حدیث
ابرو گره کردن تو خوردنی
یه لب بخندی چی میشه ای خسیس
یه لب بخندی چی میشه ای خسیس
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش

منت این دو روزه هم میکشیم
منت هر افاده و عطر فیس
خیلی خوشیم تو هم همش ضد حال
بوف اگه شد دستای خورشید نویس
نازک نارنجی نباش
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش

همیشه هر وقت از همه جا نا امید میشم ؛ یک شعر هست که من رو دوباره شاد می کنه ! شاید با خوندن این شعر شما هم همین حس رو داشته باشید.

زندگی
شاعر : پاکسیما زکی پور
با صدای منصور


زندگی بهتر از این نمیشه زندگی
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
عشق من از راه اومده
خورشید روبرومه تاریکی تمومه
امروز اومد از راه اونی که آرزومه
آفتاب میدرخشه رو گلهای بنفشه
شوق دیدن تو زندگی می بخشه
زندگی می بخشه
زندگی بهتر از این نمیشه زندگی
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
عشق من از راه اومده

با تو تا همیشه جز تو مگه میشه
دیگه هیچ کسی عاشق اینجوری نمیشه
مجنونم و مستم به پای تو نشستم
تا آخر این خط هر جور بگی هستم
هر جور بگی هستم
زندگی بهتر از این نمیشه زندگی
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
عشق من از راه اومده

تو خودت بهشتی کتاب سرنوشتی
تقدیرمو انگار از اول تو نوشتی
مجنونم و مستم به پای تو نشستم
تا آخر این خط هر جور بگی هستم
هر جور بگی هستم
زندگی بهتر از این نمیشه زندگی
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
عشق من از راه اومده
زندگی بهتر از این نمیشه زندگی
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
روز دیدار اومده عشق من از راه اومده
عشق من از راه اومده

عشق من
با صدای فرزین
تو را از بین صدها گل جدا کردم
تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه ی پایان تنهایی
تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
عشق من عشق من
عشق من عشق من
بگو از پاکی چشمه منو لبریز خواستن کن
با دستات حلقه ای از گل بساز و گردن من کن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده
نوازش کن تو دستام رو که خیلی وقته یخ کرده
که خیلی وقته یخ کرده
عشق من عشق من
عشق من عشق من
دیگه دلواپس بودن واسم بسه
دیگه بیهوده پیمودن واسم بسه
زیادیم کرده پژمردن
زیادیم کرده غم خوردن
توی بیداد تنهایی
درعین زندگی مردن
عشق من عشق من
عشق من عشق من
بگو از پاکی چشمه منو لبریز خواستن کن
با دستات حلقه ای از گل بساز و گردن من کن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده
نوازش کن تو دستام رو که خیلی وقته یخ کرده
که خیلی وقته یخ کرده
عشق من عشق من
عشق من عشق من
دیگه دلواپس بودن واسم بسه
دیگه بیهوده پیمودن واسم بسه
زیادیم کرده پژمردن
زیادیم کرده غم خوردن
توی بیداد تنهایی
درعین زندگی مردن
عشق من عشق من
عشق من عشق من

سلام.
شعری که امروز میگذارم ؛ به نظر من از آهنگ های بسیار به یاد ماندنی داریوش هست ؛ امیدوارم با من هم عقیده باشید و لذت ببرید.

شاید باید
شاعر شهیار قنبری
با صدای:داریوش
بگو کی بود تو رو به گریه انداخت
کی بود که از بغضت ترانه می ساخت
کی بود که بی وقفه تو رو نفهمید
کی بهتر از تو رنگها رو می شناخت
بگو کی بود رنگ صدات رو دزدید
کی بود کی بود ترانه هات و دزدید
کی بود که از سایه ی تو می ترسید
از کوچه ها صدای پات و دزدید

کی بود کی بود من نبودم
من که دروغ زن بنودم
شاید باید می پرسیدم
پیش تر از این می فهمیدم

شاید باید می فهمیدم
اسیر ناباوری ام
آفتابی شو آفتابی شو
من یکی خاکستری ام
 
کی بود کی بود من نبودم
من که دروغ زن بنودم
شاید باید می پرسیدم
پیش تر از این می فهمیدم

آفتابی شو آفتابی شو
که سرد سرد سردمه
باید به جنگ من برم
این آخرین نبردمه

من از توام من نه منم
باید طلسم و بشکنم
باید به سیم عاشقی
به سیم آخر بزنم

گریه نکن ای من من
به وقت جنگ تن به تن
چیزی نمونده به سحر
به ساعت تازه شدن