سلام دوستان!
امروز یاد یکی از دوستان صمیمی ام افتادم به اسم
دانیال ؛ که در حال حاضر پیش من نیست ؛ کارشناسی عمران سنندج قبول شده و هم اکنون آنجاست.
این دوست با وفای من هر وقت کسی از دستش ناراحت می شد با خواندن بخشی از این شعر دل طرف مقابل رو به دست می آورد.

(با آرزوی موفقیت برای ایشان و شما...)
نازک نارنجی
شاعر : بابک روزبه
با صدای منصور
نازک نارنجی نباش
رو پیرهن قصه ت اگر لک و پیس
نازک نارنجی نباش
لپش اگر به دستشون سرخ و خیس
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
کلاغه گفت شیطونیات تا به تاس
یه وقت نشی سیاه سفید گل به گیس
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
چیکار داری دور و ورت چی میگن
آدمه و غیبت و حرف و حدیث
ابرو گره کردن تو خوردنی
یه لب بخندی چی میشه ای خسیس
یه لب بخندی چی میشه ای خسیس
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
منت این دو روزه هم میکشیم
منت هر افاده و عطر فیس
خیلی خوشیم تو هم همش ضد حال
بوف اگه شد دستای خورشید نویس
نازک نارنجی نباش
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
تیتیش ندیدم مثل تو تا به حال
ای بابا ول کن جون من بی خیال
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش
نازک نارنجی نباش نازک نارنجی نباش