سلام.
شعری زیبا ٬ افسوس نمی دانم از کیست!
آن کس که بداند و نداند که بداند
لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و بداند که نداند
بیدارش کنید که در خواب نماند
آن کس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابد الدهر بماند !
سلام.
Let It Be
این شعری که می گذارم را خیلی دوست دارم ٬ ولی این علاقه زمانی به اوج خود رسید که آن را با صدای فرهاد شنیدم.
البته گروه Beatles نیاز به تبلیغ ندارد ٬ ولی پیشنهاد می کنم این آهنگ زیبا را با اجرای گروه Beatles بشنوید!
Let It Be
When I find myself in times of trouble
Mother Mary comes to me
Speaking words of wisdom, let it be.s
And in my hour of darkness
She is standing right in front of me
Speaking words of wisdom, let it be.s
Let it be, let it be.s
Whisper words of wisdom, let it be.s
And when the broken hearted people
Living in the world agree,s
There will be an answer, let it be.s
For though they may be parted there is
Still a chance that they will see
There will be an answer, let it be.s
Let it be, let it be. Yeah
There will be an answer, let it be.s
And when the night is cloudy,s
There is still a light that shines on me,s
Shine on until tomorrow, let it be.s
I wake up to the sound of music
Mother Mary comes to me
Speaking words of wisdom, let it be.s
Let it be, let it be.s
There will be an answer, let it be.s
Let it be, let it be,s
Whisper words of wisdom, let it be.s
سلام.
شعری زیبا از حافظ
سلام.
به پیشنهاد دوستم حسین!
شعری زیبا از مسعود فرد منش
چه سود با ندامتم
که تشنهء محبتم
هر چه زدم نمیبرم
راه به ترک عادتم
یار گر من را نگیرد دست کم
بگذرم از شهرت فرهاد هم
صد بار سفر کردم به عشق به مقصودی
هر بار فقط ای یار تو مقصد من بودی
یار با من مهربان باشد اگر
حسرتی بر دل نمی باشد دگر
من از آن مجنون هم مجنون ترم
من به نرخ جان محبت میخرم
ما که به دل عشق تو را کاشتیم
ما که به سر شوق تو پنداشتیم
بود اگر صحبت دوست داشتن
بیشتر از هر که تو را داشتیم
سلام دوستان.
لکنت
از آلبوم سال ۸۵ بنیامین بهادری
شاعر : فرید احمدی
سلام.
شعری زیبا از وحشی بافقی
الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وآن دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پر دود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرور
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو بغایت روشنی دور
بده گرمی دل افسرده ام را
فروزان کن چراغ مرده ام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتوی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینه راز؟
ز گنج راز، در هر کنج سینه
نهاده خازن تو صد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به صد رنج
پشیزی کس نباید زآنهمه گنج
چو در هر کنج، صد گنجینه داری
نمی خواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو می باید، دگر هیچ
سلام عزیزان!
شعری بسیار زیبا از محمد علی بهمنی
امیدوارم لذت ببرید.
سلام.
محبوبه شب
شاعر : رضا زارعی
با صدای : سیاوش قمیشی
سلام دوستان؛
قبل از هر چیز از تمام دوستانی که نسبت به بنده لطف دارند و همیشه با محبت هاشون سبب دل گرمی من می شوند ؛ سپاسگذارم!
نسیم وصل
به پیشنهاد علی عزیز
با صدای همایون شجریان
شاعر:رهی معیری
سلام دوستان!
یک بار دیگر بهار؛ یک بار دیگر تازگی؛ یک بار دیگر عشق..!
سال نو مبارک!
بهار بهار!
شاعر : محمدعلی بهمنی