-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 23:58
مارتیک با لبات قهرم با چشات قهرم نگام نکن با نگات قهرم عاشقت بودم نفهمیدی هی بهت گفتم هی تو خندیدی زخم زبونت به دلم نشست سنگ عاشقا سرمو شکست یادمه یه روز مست و مستونه داد زدم بیا بیرون از خونه سنگ آخر و تو به من بزن خندیدی گفتی (...) برو دیوونه ! وقتی که عشقو دیدی تو نگام وقتی که اسمت اومد رو لبام داد زدم یه روز توی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 23:55
ماه با صدای مارتیک ماه در میاد که چی بشه میخواد عزیز کی بشه ماه در میاد چکار کنه باز آسمون رو تار کنه نمی دونه تو هستی بجای اون نشستی نمی دونه تو ماهی تو که رفیق راهی عجب حکایتی شده فکر تو عادتی شده که از سرم نمیره که از سرم نمیره عجب روایتی شده عشقت عبادتی شده خدا ازم نگیره خدا ازم نگیره ماه در میاد که چی بشه میخواد...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 22:10
حبیب بزن باران بهاران فصل خون است بزن باران که صحرا لاله گون است بزن باران که به چشمان یاران جهان تاریک و دریا واژگون است بزن باران که به چشمان یاران جهان تاریک و دریا واژگون است بزن باران بهاران فصل خون است بزن باران که صحرا لاله گون است بزن باران که دین را دام کردند شکار خلق و صید خام کردند بزن باران خدا بازیچه ای...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 22:08
حبیب رفتی و از رفتن تو قلب آیینه شکسته، کوچه ها در خلوت شب پنجره ها همه بسته آسمان خاکستری رنگ بغض باران در نگاهش خنجری در سینه دارد توده ابر سیاهش بی تو من، از نسل بارانم چون ابر بهارانم، گریانم بی تو من با چشم گریان سیل غم برد آشیانم خواب سرخ بوسه هایت می نشیند بر لبانم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 21:32
مسعود فردمنش با صدای ستار بریز ای اشک ناکامی , بریز از بی سرانجامی بریز ای اشک ناکامی , بریز از بی سرانجامی که نفرین دلی , قلبی شکسته پس این بی سرانجامی نشسته که آه سینه سوز مهربونی سر راه مرا از پیش بسته دلم رنجیده از زخم زبونها به ظاهر مهربونی دیدن از نامهربونها خیال کردم یکی دل سوزمونه برای گریه هام دل میسوزونه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 01:32
غزلیات شمس بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصل تو خوشنود نکرد آنچه از عشق کشید این دل من که نکشید وانچه در آتش کرد این دل من عود نکرد گفتم:این بنده نه در عشق گرو کرد دلی ؟ گفت دلبر:که بلی کرد،ولی زود نکرد. آه دیدی که چه کردست مرا آن تقصیر؟...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 00:05
مولانا دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من چون می روی،بی من مرو،ای جان جان،بی تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من تا آمدی اندر برم،شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من،وی روی تو ایمان من بی پا و سر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 00:00
دوش مى آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده اى سوخته بود رسم عاشق کشى و شیوه ء شهرآشوبى جامه اى بود که بر قامت او دوخته بود جان عشاق سپند رخ خود مى دانست وآتش چهره بدین کار برافروخته بود کفر زلفش ره دین مى زد و آن سنگین دل در پى اش مشعلى از چهره برافروخته بود گر چه مى گفت که زارت بکشم مى دیدم که نهانش نظرى...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 01:05
معین لحظه ها لحظههارو با تو بودن در نگاه تو شکفتن حس عشق رو در تو دیدن مثل رویای تو خوابه با تو رفتن با تو موندن مثل قصه تورو خوندن تا همیشه تورو خواستن مثل تشنگی آبه اگه چشمات من رو میخواست تو نگاه تو میمردم اگه دستات مال من بود جون به دستات میسپردم اگه اسمم رو میخوندی دیگه از یاد نمیبردم اگه با من تو میموندی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 01:02
معین مخور غم گذشته گذشته ها گذشته هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته به فکر آینده باش دلشاد و سر زنده باش به انتظار طلعت خورشید تابنده باش عمر کمه صفا کن رنج و غمو رها کن اگه نباشه دریا به قطره اکتفا کن عمر کمه صفا کن گذشته رو رها کن اگه نباشه دریا به قطره اکتفا کن به قطره اکتفا کن قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته نکن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 00:59
عارف بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم میخواهم عشقت در دل بمیرد میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم هر عشقی میمیرد خاموشی میگیرد عشق تو نمیمیرد باور کن بعد از تو دیگری در قلبم جایت...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 00:32
جهانبخش پازوکی با صدای معین وقتی نیستی خونمون با من غریبی می کنه دل اگه میگه صبورم خود فریبی می کنه صدای قناری محزون و غم آلود میشه واسه من هر چی که هست و نیست نابود میشه وقتی نیستی گل هستی خشک و بی رنگ میشه نمی دونی چقدر دلم برات تنگ میشه وقتی نیستی گلهای باغچه نگاهم می کنن با زبون بسته محکوم به گناهم می کنن گلها...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 00:28
فریدون مشیری با صدای معین به تو می اندیشم به تو می اندیشم ای سرا پا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم به تو می اندیشم همه وقت . همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم به تو می اندیشم تو بدان این را . تنها تو بدان تو بمان با من . تنها تو بمان تو بدان این را . تنها تو بدان تو بمان با من . تنها تو بمان به تو می...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 18:42
بانو دلکش چو اسیر دام توام..رام توام ای محرم رازم منم آن شمعی که ز شب تا به سحر در سوز و گدازم ای فتنه بکش یا بنوازم بی گناهم بده پناهم... کز موی تو آشفته ترم کن نگاهی به خاک راهی... ای سایه لطفت به سرم چه کنم ... عشقی غیر از تو نخواهم به خدا ... محنت ریزد ز نگاهم امیدم کو ... جدا از او... پرپر شده ام ...خاکستر شده ام...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1383 17:09
ترانه :شهیار قنبری اهل طاعونی این قبیله مشرقی ام تویی این مسافر شیشه ای شهر فرنگ پوستم از جنس شبه ، پوست تو از مخمل سرخ رختم از تاوله ، تن پوش تو از پوست پلنگ بوی گندم مال من ، هر چی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من ، هر چی می کارم مال تو تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش من به فکر یه اتاقی اندازه تو واسه خواب تن من خاک...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 12:36
باور کن شاعر :ایرج جنتی عطایی باور کن ، صدامو باور کن صدایی که تلخ و خسته ست باور کن ، قلبمو باور کن قلبی که کوهه اما شکسته ست شکسته ست باور کن ، دستامو باور کن که ساقه ی نوازشه باور کن ، چشم منو باور کن که یک قصیده خواهشه وسوسه ی عاشق شدن التهاب لحظه هامه حسرت فریاد کردنه اسم کسی با صدامه اسم تو هر اسمی که هست مثل...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 12:32
وقتشه رفتن شاعر :ایرج جنتی عطایی وقتشه ، وقتشه رفتن ، وقتشه وقتشه ، از تو گذشتن وقتشه مهلت تولد دوباره نیست مردن دوباره ی من وقتشه دیگه دیره واسه گفتن این کلام آخرینه فرصت ضجه نمونده لحظه های واپسینه دیگه با عاطفه دشمن واسه دلتنگی رفیقم توی شط سرخ نفرت بی صداترین غریقم من عروسک کدوم بازی وحشت من عروس قحطی کدوم تبارم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 12:19
الهه ناز با صدای بنان بــــاز ای الهه ناز با دل من بســـاز کین غم جانگداز برود ز برم گــــــردل من نیاسود از گناه تو بود بیا تا ز سر گنهت گذرم بــــاز میکنم دست یاری بسویت دراز بیا تا غم خود را با راز و نیاز زخاطر ببرم گــــر نکند تیرخشمت دلم را هدف بخدا همچون مرغ پرشور و شعف بسویت بپرم آنکه او به غمت دل بندد چون من...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 12:10
گل پونه ها با صدای ایرج بسطامی گل پونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر شد خاموشی شب رفت فردایی دگر شد من مانده ام تنهای تنها من مانده ام تنها میان سیل غمها گل پونه ها نا مهربانی آتشم زد آتشم زد گل پونه ها بی همزبانی آتشم زد می خواهم اکنون تا سحر گاهان بنالم افسرده ام دیوانه ام آزرده جانم گل پونه های وحشی دشت امیدم وقت سحر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 00:04
شاعر مسعود فردمنش سکه با صدای معین پرنده قشنگی بود و پر زد رفیق روز تنگی بود و پر زد خیال کردم دلش دنبال عشقه پی خوش آب و رنگی بود و پر زد اگه سکه دو رو داره اسیر دست بازاره نه عشقی داره تو کارش نه مهری داره بازارش تو که سکه نبودی یار بودی به ظاهر عاشق و غمخوار بودی منو گمراه کردی وای بر من تو هم افسونگر و مکار بودی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 23:47
شاعر : بابک روزبه با صدای منصور عیده و امسال عیدی ندارم گذاشتی رفتی عزیزم من بیقرارم عیده و امسال تنهای تنها به جای عیدی عزیزم من تو رو میخوام از وقتی رفتی غمگینه خونه گریم میگیره با هر بهونه رفتی و موندم با این همه درد هرگز نمیشه فراموشت کرد عیده و امسال عیدی ندارم گذاشتی رفتی عزیزم من بیقرارم عیده و امسال تنهای تنها...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 23:07
کویر دل با صدای مرجان رفتی و بی تو دلم پر درده پاییز قلبم ساکت و سرده دل که می گفتم محرمه با من کاشکی می دیدی بی تو چه کرده ای که به شبهام صبح سپیدی بی تو کویری بی شامم من ای که به رنجام رنگ امیدی بی تو اسیری در دامم من با تو به هر غم سنگ صبورم بی تو شکسته تاج غرورم با تو یه چشمه چشمهء روشن بی تو یه جادم که سوت و کورم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 23:03
گمشده اونی که میخواستی تو غبارا گم شد مرغی شد و پشت حصارا گم شد اسم تو رو رو بال مرغا نوشت رو کنده ی سبز درختا نوشت یه روز که بارون میومد بهش گفت یه روز دیگه رو موج دریا نوشت دریا با موجاش اون رو از خودش روند مرغ هوا گم شد و اون رو گریوند اونی که میخواستی تو غبارا گم شد مرغی شد و پشت حصارا گم شد باد اومد و تو جنگلها...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 22:56
مسافر به صدای مهران مدیری با من مسافریست، هم روزگار من تب کرده بی رمق، افسرده خسته تن شادی لحظه ایست از هم پیالگی از حس همدلی از روی سادگی ! دلواپسی ولی همراه هر دو مهلت تمام شد ... دیر است بی گمان ! از پشت پنجره، با آنکه مانده روز می خواندش کسی، راهیست او هنوز از پشت پنجره با آنکه مانده روز می خواندش کسی راهیست او...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 22:48
دو راهی با صدای مهران مدیری می خوام پیشت بمونوم ولی عادت نداری می خوام تنهات بذاروم ولی طاقت نداری نه بیداری نه خوابی نه گریونی نه خندون نمی دونی کجایی نه آبادی نه ویرون دل سردرگم تو میون این دو راهی نه می مونه نه میره چه کاره اشتباهی نه می مونه نه میره چه کاره اشتباهی مثال اون قدیما بیابون چشم به راته دلوم پیشت امونت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 07:04
تنهایی نمیدونی چه سخته در به در بودن مثل طوفان همیشه در سفر بودن دلم تنگه از این روزهای بی امید از این شب گردی های خسته و مایوس از این تکرار بیهوده دلم تنگه همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس دلم خوش نیست غمگینم از این تکرار بی رویا و بی لبخند چه تنهایی غمگینه که غیر از من همه خوشبخت و عاشق و خرسند به فردا دل خوشم شاید...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 07:02
آدما از آدما زود سیر میشن آدما از عشق هم دلگیر میشن آدما روعشقشون پا می زارن آدما آدم و تنها می زارن منو دیگه نمی خوای خوب میدونم تو کتاب دلت اینو میخونم یادته اون عشق رسوا یادته؟ اون همه دیونگی ها یادته تو میگفتی که گناه مقدسه اول و آخر هر عشق هوسه آدما آخ آدمای روزگار چی میمونه از شماها یادگار دیگه از بگو مگو خسته...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 07:01
تو رو میشناسم ای شب گرد عاشق تو به اسم شب من آشنایی از اندوه تو وچشم تو پیداست که از ایل وتبار عاشقایی تو رو میشناسم ای سردرگریبون غریبگی نکن با هق هق من تن شکستتو بسپار به دست نوازشهای دست عاشق من بزار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره شب تو بامن بزار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 08:55
فرامرز اصلانی الا ای ، آهوی وحشی ، کجایی مرا با تست ، چندین ، آشنایی دو تنهارو ، دو سرگردان ، دو بیکس دد و دامت کمین از پیش و از پس بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که میبینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خش که خواهد شد ، بگویید ای رفیقان رفیق بیکسان ، یار غریبان مگر خضر مبارک پی درآید ز یمن...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 08:53
فرامرز اصلانی می دونی دل اسیره اسیره تا بمیره می دونی بدون تو دلم آروم نگیره می دونی دل تنگ تو نموده آهنگ تو ولی بیهوده جوید بسی بیهوده پوید به من بگو بی وفا حالا یار که هستی خزان عمرم رسید نو بهار که هستی می خوام برم دور دورا دلم طاقت نداره دست غم تو داره روزهام و می شماره