-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 08:08
دریای مغرب با صدای سیاوش قمیشی اشکای یخیمو پاک کن درای قلبت رو واکن صدای قلبم رو بشنو من چه کردم با دل تو کاشکی تو لحظه ی آخر عشق رو تو نگام می خوندی قلب تو صدامو نشنید رفتی با غریبه موندی اگه یه روز بگم از این حکایت که به تو کردم عادت دلم پیش دلت مونده تو زندون رفاقت رفاقت اگه یه شب برسم به حقایق می شم خدای عاشق می...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 07:45
گل سرخ شاعر ؟!(اگر میدونید بگید ) زمستان بود و فصل رو سفیدی ها برون افتاده پیدا بود دندانهای سرماها تو گویی خنده بر بی چاره ها می کرد نمی دانم چرا می کرد تو گفتی گر که می خواهی مرا از جان ودل اکنون مهیا کن برای من گل سرخی میان شهر ها گردیدم به هر جا گل فروشی بود پرسیدم که گل داری؟ ولی چون گفت گل بهر که وبهر چه می...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1383 08:50
چکاوک ترانه سرا :ایرج جنتی عطایی خواننده :داریوش کـجــای ایـن جــنـگـل شــب پنهون می شی خورشیدکم پشـت کدوم ســد ســکـوت پـر مـی کــشــی چــکـاوکم چرا بـه من شک می کنی مـن کـه مـنـــم بـرای تــو لبـریـزم از عـشــق تــو و سـرشــارم از هــوای تــو دسـت کدوم غزل بـدم نـبــض دل عـاشـقـمـو پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 23:18
دیدی گفتم دیدی گفتم که یه روز پر میکشی تو هوا دیدی گفتم دیدی گفتم که تو هم میری به خاطر هها میاد اونروز که نمیگیری سراغ از ما میدونستم میدونستم که دل سرد تو موندنی نیست خوندنی نیست رفتی پر کشیدی دل نشست وگریست نمونده برام جز اشک چشم و دو گونه خیس دلی که بی نیاز همش فکر پرواز میخواد بذاره بره قلبی که غم نداره همش فکر...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 20:58
شهرام وفائی مراببوس مراببوس برای آخرین بار تو را خدا نگهدار که می روم به سوی سرنوشت بهار من گذشته گذشته ها گذشته من ام به جستجوی سرنوشت در میان طوفان هم پیمان با قایق ران ها گذشته از جان باید بگذشت از طوفان ها به نیمهء شبها دارم بایارم پیمانها که برفروزم آتشها در کوهستانها آه آه شب سیه سفر کنم ز تیره ابر گذر کنم نگه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 20:04
هوشنگ ابتهاج ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق جز محنت و غم نیستی ، اما خوشی ای عشق این شوری و شیرینی من خود ز لب توست صد بار مرا می پزی و می چشی ای عشق چون زر همه در حسرت مس گشتنم امروز تا باز تو دستی به سر من کشی ای عشق دین و دل و حسن و هنر و دولت و دانش چندان که نگه می کنمت هر ششی ای عشق رخساره ی مردان نگر...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 19:44
هوشنگ ابتهاج از نگار خانم بابت این شعر زیبا متشکرم! امروز نه آغاز و نه انجام جهان است ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است گر مرد رهی غم مخور از دوری ودیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است تو رهرو دیرینه ی سر منزل عشقی بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است آبی که بر آسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 00:47
آرزوی دل ؛ استاد بنان با او نشستن به جان، دارم شبی آرزو تا داد ایام عشق بستانم از وصل او افتد به دل تاب و تب جانم شود ملتهب با آن بت نوش لب هر گه شوم روبرو گر بیایی، سوی گلزار، ای رشک باغ و بهار پیش رویت، گل شود خار، با آن همه رنگ و بو رفتی چرا ای مه دل ربا آه از ما خطا، جانا چه دیدی بگو یک شب نشد وصل تو حاصل خون شد...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 اسفندماه سال 1383 00:24
شعر بیژن ترقی به رهی دیدم برگ خزان ، پژمرده ز بیداد زمان کز شاخه جدا شد چو ز گلشن رو کرده نهان ، در رهگذرش باد خزان چون پیک بلا بود ای برگِ ستمدیدهء پاییزی ، آخر تو زگلشن ز چه بگریزی روزی تو هماغوش گلی بودی ، دلداده و مدهوش گلی بودی ای عاشق ِ شیدا ، دلدادهء رسوا ، گویمت چرا فسرده ام در گل نه صفایی ، نی بوی وفایی جز...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 22:05
شاعر : معینی کرمانشاهی چرا تو جلوه ساز این بهار من نمیشوی چه بوده آن گناه من که یار من نمی شوی بهار من گذشته شاید شکوفه جمال تو شکفته در خیال من چرا نمی کنی نظر به زردی جمال من بهار من گذشته شاید تو را چه حاجت نشانه من تویی که پا نمی نهی به خانه من چه بهتر آن که نشنوی ترانه من نه قاصدی که از من آرد گهی بسوی تو سلامی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 21:42
کوچه شهر دلم به در خواست ساهیک عزیز کوچه شهر دلم، از صدای پای تو خالیه نقش صد خاطره از روزای دور، عابر این کوچه خیالیه شب کوچه دل دیگه مهتاب نمی یاد توی حجله چشام عروس خواب نمی یاد کوچه شهر دلم بی تو کوچه غمه همه روزاش ابریه روز آفتابیش کمه غم تنهایی داره کوچه دل، بدون تو همه شعر دفتر من، مال تو، برای تو بوی دستای تو...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 13 اسفندماه سال 1383 20:44
شاعر : سهراب سپهری شب سردی است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند زمن آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ بر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1383 15:37
ایرج میرزا عاشقی محنت بسیار کشید تا لب دجله به معشوقه رسید نشده از گل رویش سیراب که فلک دسته گلی داد به آب نازنین چشم به شط دوخته بود فارغ از عاشق دلسوخته بود دید در روی شط آید به شتاب نوگلی چون گل رویش شاداب گفت به به چه گل زیباییست لایق دست چو منِ رعناییست حیف از این گل که برد آب او را کند از منظره نایاب او را زین...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 اسفندماه سال 1383 15:15
عاشقم من عاشقی بی قرارم کس ندارد خبر از دل زارم آرزویی جز تو در دل ندارم من به لبخندی از تو خرسندم مهر تو ای مه آرزومندم بر تو پا بندم از تو وفا خواهم من ز خدا خواهم تا به رهت بازم جان تا به تو پیوستم از همه بگسستم بر تو فنا سازم جان خیز و با من در افقها سفر کن دلنوازی چون نسیم سحر کن راز دل را نغمه گر کن همچو بلبل...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1383 20:45
گل سنگم، گل سنگم چی بگم از دل تنگم مثل آفتاب اگه بر من نتابی سردم و بی رنگم همه آهم همه دردم مثل طوفان پر گردم باده مستم که تو صحرا می پیچم دور تو می گردم گل سنگم، گل سنگم چی بگم از دل تنگم مثل آفتاب اگه بر من نتابی سردم و بی رنگم مثل نباری خبر از حال من نداری بی تو پرپر میشم دو روزه دل سنگت برام می سوزه گل سنگم، گل...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1383 20:13
سینه مالامال دردست ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی بجان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی بمن ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چُگل شاه ترکان فارغست از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1383 19:39
دوستم داشته باش شعر: شهیار قنبری دوستم داشته باش ، بادها، دلتنگ اند دستها ، بیهوده ، چشمها، بیرنگ اند دوستم داشته باش ، شهرها می لرزند برگها می سوزند ، یادها می گندند باز شو تا پرواز ، سبز باش از آواز آشتی کن با رنگ ، عشق بازی با ساز دوستم داشته باش ، عطرها در راهند دوستت دارم ها ، آه ، چه کوتاهند دوستت خواهم داشت ،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1383 20:46
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه کوچک ما سیب...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اسفندماه سال 1383 17:27
سلام این شعری که الان می زنم تو وبلاگ به افتخار یکی از دوستانم می گذارم . امیدوارم خوشتون بیاد . لالایی با صدای CELINE DION Written By J. Brahms Lullaby and good night In the sky stars are bright Around your head flowers gay Set your slumbers till day Lullaby and good night In the sky stars are bright Around your head...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 اسفندماه سال 1383 01:27
شیرین من تلخی نکن با عاشق تموم میشن گم میشن این دقایق دنیای ما مال من و تو این نیست رو کوه دیگه فرهاد کوه کنی نیست یه روزی میاد که نمیدونیم کی هستیم یار کی بودیم و عشق کی بودیم و چی هستیم شیرین شیرینم واسه تو شدم یه فرهاد شیرین شیرینم نده زندگیمو بر باد نده زندگیمو بر باد نده زندگیمو بر باد من نمیگم فرهاد کوه کنم من...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 اسفندماه سال 1383 22:42
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ تنها نشیند به موجی رود گوشه ای دور و تنها بمیرد در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب که خود در میان غزل ها بمیرد گروهی برآنند کین مرغ شیدا کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد شب مرگ از بیم آنجا شتابد که از مرگ غافل شود تا بمیرد من این نکته گیرم که باور نکردم ندیدم که قویی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 اسفندماه سال 1383 01:53
نه اون عاشق سر خورده منم نه بی تاب و سرسپرده تویی هر دوتا ؛ بی صدا فقط مست نگاهیم نه حاضر به گفتن از دل منم نه از من یه لحظه غافل تویی لحظه ها میگذرن هر دوچشم به راهیم آ آ آ آآ آ آ آ آا ببین غرور ما رو چه دور از هم نشونده .. آ آ آ آآ آ آ آ آا تو این سکوت یه دنیا حرف نگفته مونده کی دیده قلبی رو که از نگاهی بی قراره؟ کی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 اسفندماه سال 1383 15:46
میون این همه کوچه که به هم پیوسته کوچه قدیمی ما، کوچه بن بسته دیوار کاهگلی یک باغ خشک که پر از شعرای یادگاریه مونده بین ما و اون رود بزرگ که همیشه مثل بودن جاریه صدای رود بزرگ همیشه تو گوش ماست این صدا لالائیه خواب خوب بچه هاست کوچه اما هرچی هست کوچه خاطره هاست اگه تشنه ست اگه خشک مال ماست کوچه ماست توی این کوچه بدنیا...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1383 11:25
یکی را دوست می دارم ، ولی افسوس او هرگز نمی داند نگاهش می کنم ،شاید بخواند از نگاه من ، که او را دوست دارم ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند ‹ و ا ی › به برگ گل نوشتم من ، که او را دوست می دارم ولی افسوس ، او گل را به زلف کودکی آویخت ، تا او را بخنداند صبا را دیدم و گفتم صبا ، دستم به دامانت بگو از من به دلدارم ،...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 19:44
مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده رود بیا برگرد تا خونه از عادتت سیر نشده تا نگام با یک نگاه تازه درگیر نشده بیا تا اومدنت دیر نشده دل و دلگیر نشده تا هنوز فاصله مون جوونه و پیر نشده آخه شبها جای خواب توو چشام دریای آبه ساعته دیواری از وقتی که رفتی توی خوابه هنوزم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1383 19:44
مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد این حقیقت است که از دل برود هر آنکه از دیده رود بیا برگرد تا خونه از عادتت سیر نشده تا نگام با یک نگاه تازه درگیر نشده بیا تا اومدنت دیر نشده دل و دلگیر نشده تا هنوز فاصله مون جوونه و پیر نشده آخه شبها جای خواب توو چشام دریای آبه ساعته دیواری از وقتی که رفتی توی خوابه هنوزم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 21:31
عشق به شکل پرواز پرنده است عشق خواب یه آهوی رونده است من زائری تشنه زیر باران عشق چشمه آبی اما کشنده است من می میرم از این آب مسموم اما اونکه مرده از عشق تاقیامت هرلحظه زنده است من می میرم از این آب مسموم مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز یه پرنده است تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار دروغ این صدا را به گور قصه ها...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1383 22:34
دلم گرفت از اسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگیم چقدر غمه دلم گرفته از همه ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و اسمون دست رفاقت نمیدم امشب از ااون شباست که من دوباره دیونه بشم تو مستی و بی خبری اسیر میخونه بشم امشب از اون شباست که من دلم میخواد داد بزنم تو شهر این غریبه ها دردمو فریاد بزنم از این همه در به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1383 22:21
سلام . نمی دونم چرا از شعر زیبای مهدی اخوان ثالث رسیدم به شعر های ترانه هایی که کم و بیش همگی اون ها رو شنیدیم ؛ و با بعضی از اون ها یاد خاطرات تلخ و شیرین خودمون می افتیم . شاید درست نباشه ؛ به هر حال اگر می بینید بده بگید که این کار رو نکنم . اما اگر اجازه بدید من از هر خواننده شعر هایی که به نظرم قشنگ باشه تو وبلاگ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 اسفندماه سال 1383 21:58
تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره وقتی نیستی زندگیم فرقی با زندون نداره قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره من نیازم تو رو هرروز دیدنه از لبت دوستت دارم شنیدنه تو بزرگی مثه اون لحظه که بارون می زنه تو همون خونی که هرلحظه تو رگهای منه تو مثه خواب گل سرخی ،لطیفی مثه خواب من همونم که اگه بی...