اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

غربت
شاعر : فرهنگ قاسمی
با صدای ابی
هیچ ، تنها و غریبی
طاقت غربت چشماتو نداره
هر چی دریا رو زمینه
قد چشمات نمی تونه ابر بارونی بیاره
وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا
از دریچه ی قشنگه چشم روشنت می باره
نمی تونم غریبه باشم توی آیینه ی چشمات
تو بذار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات
توی این غروب دلگیر جدایی
توی غربتی که همرنگ چشاته
همیشه غبار اندوه روی گلبرگ لباته
حرفی داری روی لبهات ، اگه آهه سینه سوزه
اگه حرفی از غریبی ، اگه گرمای تموزه
تو بگو به این شکسته ، قصه های بی کسی تو
اضطراب و نگرانی ، حرفای دلواپسی تو
نمی تونم غریبه باشم توی آیینه ی چشمات
تو بذار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات

نمی تونم ، نمی تونم

مست و دیوانه
مولانا
با صدای علیرضا عصار
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه

در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم
هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه

هر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی
وان ساقی سرمستی با ساغر شاهانه

ای لولی بربط زن تو مست تری یا من
ای پیش تو چو مستی افسون من افسانه

از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد
در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه

چون کشتی بی لنگر کژ میشد و مژ میشد
وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه

گفتم که رفیقی کن با من که منت خویشم
گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه

گفتم : ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانه

نیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا نیمی همه دردانه

من بی دل و دستارم در خانه خمارم
یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه

تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می
زین وقف به هوشیاران مسپار یکی دانه

آهوی زخمی
با صدای رسول نجفیان

آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
آهوان رفتند در خون به خدنگ رها
دشت بی یاران وایم چو دوزخ بودا
آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
تیر زهر آگین بر پا شده است و رها
از دلش اما بنگر چه خون می چکدا
تیغ دشمن نوش بگذار هزاران شودا
وای از آن خاری کز یار بر دل خلدا
آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
پای رفتن نیست دیگر به کجا رودا
کو سرای دوست که او سر نهدا
عشق و هجرانی وایش چه ها می کشدا
بر لبش لبخند در دل چه خون می خوردا
آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
مانده او تنها تنها ز پا می فتدا
چشمه بی آهو زین پس چه تشنه بودا
دشت بی آهو وایم چه طوفان شودا
آهوی زخمی در دشت چگونه رهدا
مانده او تنها تنها ز پا می فتدا

زنگی و رومی
اهورا ایمان
با صدای مانی رهنما

نه از خاکم ،نه از بادم
نه در بندم، نه آزادم
نه آن لیلاترین مجنون
نه شیرینم، نه فرهادم

نه از آتش، نه از سنگم
نه از رومم ،نه از زنگم
فقط مثل تو غمگینم
فقط مثل تو دلتنگم

چه غمگینم، چه تنهایم
نه پنهانم، نه پیدایم
نه آرامی به شب دارم
نه امیدی به فردایم

چه امیدی،چه فردایی
چه پنهانی ،چه پیدایی
اگر خوشحال ،اگر غمگین
چه فرقی داره تنهایی

تونیستی قصة دردم
سیاهم، ساکتم،سردم
اسیر خاکم وخسته
اگر سبزم، اگر زردم

اگر آبی تر از آبم
اگر همزاد مهتابم
بدون توچه بی رنگم
بدون تو چه بی تابم

بیا از «من» جدایم کن
صدایم کن ،صدایم کن
دلم از دست «من» خونه
بیا از «من» رهایم کن

سلام.
شاید خیلی از ما وقتی خسته از کار روزانه ؛ بی حوصله ؛ برای رفع خستگی به گلچین آهنگ هایی که اسم اونها رو هم فراموش کردیم گوش می کنیم . به آهنگ هایی بر می خوریم که معنی اونها نظرمون رو جلب می کنه . اما چون خواننده اونها معروف نیست یا اسم اون گروه ها رو لباس ها یا لیوان های دسته دار چاپ نشده . اصلا به خودمون زحمت حفظ کردن اسمشون  رو هم نمیدیم . اما آیا این کار درسته ؟
امروز می خوام یکی از گروه های خوب رو که خیلی دوست دارم شما رو هم(البته اون دسته از دوستان که نمی شناسند) با اون آشنا کنم ؛ معرفی کنم ؛ با یکی از قشنگ ترین اشعارشون :



گروه ATC و شعر زیبای Thinking Of You


ATC - Thinking Of You
 

Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
All I can do is just think about you 
Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
Whenever I'm blue I am thinkin' of you 

No matter how I try I don't find a reason why 
Believe me it's no lie 
I always have you on my mind 
No matter what I see guess where I wanna be 
Love is the answer I will find 

Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
All I can do is just think about you 
Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
Whenever I'm blue I am thinkin' of you 

No matter where I go 
This is the only show 
I'd like to be a part 
Come on and take my heart 
No matter where you are 
Baby I can't be far 
Cause I'll be with you all the time 

Thinking of you 
Think about you all the time 

This feelin' deep inside 
When you're right by my side 
I'll always be with you 
Believe me this is true 
Whenever we apart 
You're deep with in my heart 
Cause you'll be with me all the time 

Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
All I can do is just think about you 
Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
Whenever I'm blue I am thinkin' of you 

No matter where I go 
This is the only show 
I'd like to be a part 
Come on and take my heart 
No matter where you are 
Baby I can't be far 
Cause I'll be with you all the time 

Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
All I can do is just think about you 
Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
Whenever I'm blue I am thinkin' of you 

Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
Whenever I'm blue I am thinkin' of you 

Thinkin' of you I'm thinkin' of you 
Whenever I'm blue I am thinkin' of you.

نشانی
شاعر : سهراب سپهری
خانه دوست کجاست ؟ در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟

دیوونگی
شاعر : شاهکار بینش پژوه
علیرضا عصار
با صدای علیرضا عصار


کیه که آخر دیوونگیه
واسه چشات
کیه جز من که می میره
واسه لحن خنده هات
کی برات قصه میگه شبا که خوابت نمیره
کیه پا به پات میآد وقتی که بارون میگیره
کیه وقتی تشنته
تو ابرا بلوا می کنه
اگه یه جرعه بخوای کویرو دریا می کنه

یه شب موی تورو به صد تا مهتاب نمی ده
خودش میسوزه
ولی تن به سایه و آب نمی ده

اون منم که عاشقونه شعر چشماتو می گفتم
هنوزم خیس میشه چشمام
وقتی یاد تو می افتم
هنوزم می آی تو خوابم ؛ تو شبای پر ستاره
هنوزم میگم خدایا
کاشکی برگرده دوباره

ای عاشقان
شاعر : شاهکار بینس پژوه
با صدای علیرضا عصّار+حسام لُر نژاد
[علیرضا عصّار ]
ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سر کشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش

بزم است و رقص است و طرب مطرب نوایی ساز کن
در مقدم او بهترین تصنیف را آواز کن
مجنون بوی لیلی ام در کوی او جایم کنید
همچون غلام خانه اش زنجیر در پایم کنید

ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سر کشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش


[ حسام لُر نژاد ]
نوری به چشم دوستان خاری به چشم دشمنان
می سوزم از سودای او این شعله را افزون کنید
چندان که خون اندر سبو از روح جانم می رود
ای عاشقان از قلب من پیمانه ها پر خون کنید
ای عاشقان از قلب من پیمانه ها پر خون کنید


[ علیرضا عصّار ]
ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سر کشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش

بزم است و رقص است و طرب مطرب نوایی ساز کن
در مقدم او بهترین تصنیف را آواز کن
مجنون بوی لیلی ام در کوی او جایم کنید
همچون غلام خانه اش زنجیر در پایم کنید

ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سر کشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش


[ حسام لُر نژاد - علیرضا عصّار ]
ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سر کشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش

بزم است و رقص است و طرب مطرب نوایی ساز کن
در مقدم او بهترین تصنیف را آواز کن
مجنون بوی لیلی ام در کوی او جایم کنید
همچون غلام خانه اش زنجیر در پایم کنید

ای عاشقان ای عاشقان دل را چراغانی کنید
ای می فروشان شهر را انگور مهمانی کنید
معشوق من بگشوده در روی گدای خانه اش
تا سر کشم من جرعه ای از ساغر و پیمانه اش

خالی
زویا زاکاریان
با صدای ابی
من ، خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین بودن و نبودن
عشق ، آخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد
حالا دستام مونده و تنهایی من
ای دریغ از من ، که بیخود مثل تو
گم شدم ، گم شدم تو ظلمت تن
ای دریغ از تو ، که مثل عکس عشق
هنوزم داد می زنی تو آیینه ی من
وای ، گریه مون هیچ ، خنده مون هیچ
باخته و برنده مون هیچ
تنها آغوش تو مونده ، غیر از اون هیچ
ای ، ای مثل من تک و تنها
دستامو بگیر که عمر رفت
همه چی تویی ، زمین و آسمون هیچ
در تو می بینم ، همه بود و نبود
بیا پر کن منو ای خورشید دلسرد
بی تو می میرم ، مثل قلب چراغ
نور تو بودی ، کی منو از تو جدا کرد

نقاب
یغما گلروئی
Siavash ghomeishi
سیاوش قمیشی


ای بازیگر! گریه نکن! ماهمه مون مثل همیم
صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت می زنیم
یکی معلم میشه و یکی میشه خونه بدوش
یکی ترانه ساز میشه یکی میشه غزل فروش
کهنه نقاب زندگی تا شب رو صورتای ماس
گریه های پشت نقاب مثل همیشه بی صداس

هر کسی هستی یه دفه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله خواب
نقش یک دریچه رُ رو میله قفس بکش
برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش

کاشکی می شد تو زندگی ما خودمون باشیم و بس
تنها برای یک نگاه، حتی برای یک نفس
تا کی به جای خود ما نقابه ما حرف بزنه؟
تا کی سکوتو رج زدن نقش نمایش منه؟

هر کسی هستی یه دفه قد بکش از پشت نقاب
از رو نوشته حرف نزن، رها شو از پیله خواب
نقش یک دریچه رُ رو میله قفس بکش
برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش

می خوام همین ترانه رُ رو صحنه فریاد بزنم
نقابمو پاره کنم، جای خودم داد بزنم