اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

زمستان!

سلام.

شعری از مهدی اخوان ثالث


سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغران است
و گر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت و سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است   آی

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای

منم من مهمان هر شبت لولی وش مغموم

منم من سنگ تیپا خورده ی رنجور

منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور

نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در بگشای دلتنگم

حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج میلرزد

تگرگی نیست مرگی نیست

صدایی گر شنیدستی صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگزارم

حسابت را کنار جام بگزارم

چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد

فریب می دهد بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است

حریفا رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان

نفسها ابر دلها خسته و غمگین

درختان اسکلت های بلور آجین

زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است.

نظرات 1 + ارسال نظر
نازنین جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 04:01 http://Nazi277.persianblog.com

سرها درگریبان است... هیچ کس نایی سلامی ندارد...افسوس...بارانی باشی.

بله ... افسوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد