اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ، همان یک لحظه اول ، که ظلم میدیدم از این مخلوق بی وجدان ، جهان را با همه زیبائی و زشتی به روی یکدگر ویرانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ، که میدیدم یکی عریان و سوزان ، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین ، زمین و آسمان را واژگون مستانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ، که در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آندم بر لب پیمانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ، نه طاعت میپذیرفتم ، نه گوش از بهر استغفار این بیداد گرها تیز کرده ، پاره پاره از کف زاهد نمایان تسبیح صد دانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ، بگرد شمع نورانی ، دل عشاق سرگردان سراپای وجود بی وفا ، معشوق را پروانه میکردم.
که میدیدم مشوش عارف و آهی زبرق فتنه این علم عالم سوز دم کش.
بجز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فکری در این دریای پر افسانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد.
اگر من جای او بودم ، به عرش کبریائی ، با همه صبر خدائی ، تا که میدیدم عزیز نا بجائی ناز ، برگی ناروا گردیده خواهی می فروشد.
گردش این چرخ را وارونه بی صبرانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد.
چرا من جای او باشم.
همین بهتر که او خود جای خود بنشیند و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد.
وگرنه من به جای او چه بودم.
یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میکردم.

عجب صبری خدا دارد.
عجب صبری خدا دارد.

<< معینی کرمانشاهی >>

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد