همیشه سبز میخشکد
همیشه ساده میبازد
همیشه لشکر اندوه
به قلب ساده میتازد
من آن سبزم که رستن را
تو آخر بردی از یادم
چه ساده هستی خود را
به باد سادگی دادم
به پاس سادگی در عشق
درون خود شکستم زود
دریغا سهم من از عشق
قفس با حجم کوچک بود
درونم ملتهب از عشق
برونم چهرهای دمسرد
ولی از عشق باختن را
غرور من مرمت کرد
بهغیر از «دوستت دارم»
به لب حرفی نشد جاری
ولی غافل که تو خنجر
درون آستین داری
طلوع اولین دیدار
غروب شام آخر بود
سرانجام تو و عشقت
حدیث پشت و خنجر بود
سلام عزیز
خوشحال می شم اگه به وبلاگ تازه تاسیس من یه سری بزنی.
امیدوارم بتونیم برای همدیگه دوستای خوبی باشیم.
منتظرتم
مرسی که از وبلاگ من دیدن کردی . حتما وبلاگ شما رو می بینم . و امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشیم .