آسمان چشم او آیینه کیست ؟
درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
گریه نکن که سرنوشت ،
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل های ما را ، با غم هم آشنا کرد
چهره اش آینه کیست ، آنکه با من رو به رو بود
درد و نفرین بر سفر ، این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من ،
ای درخت پر گل من ،
ای دلت خورشید خندان
سینه تاریک من ، سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من ،
قصه سنگ و سبو بود
من گلی پژمرده بودم ، گر تو
را صد رنگ و بو بود
سینه تاریک من سنگ قبر آرزو بود
ا ! سلام. ادرس وبلاگت را به من نداده بودی !
مرسی که اومدی .خیلی خوسحالم کردی .
وای این خیلی قشنگه
سلام.
بله! قشنگ و کمی تلخ...