شب دهم
شاعر: افشین یداللهی
با صدای علیرضا قربانی
مرز در عقل و جنون باریک است
کفر و ایمان چه به هم نزدیک است
عشق هم در دل ما سردرگم
مثل حیرانی و بهت مردم
گیسویت تعزیتی از رویا
شب طولانی غم تا فردا
خون چرا در رگ من زنجیر است
زخم من تشنه تر از شمشیر است
مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
باده نوشیده شده پنهانی
عشق تو پشت جنون محو شده
هوشیاریست نگو سهو شده
من ورسوایی این بار گناه
نو تنهایی و چشم سیاه
از من تازه مسلمان بگذر
بگذر از سر پیمان بگذر
بگذر
میل دیوانه به دین عشق تو شد
جاده شک به یقین عشق تو شد
مستم از جام تهی حیرانی
باده نوشیده شده پنهانی
باده نوشیده شده پنهانی
سلام
ممنون که به من سر زدی.این شعرم خیلی قشنگه.موفق باشی.
سلام.
من هم متشکرم. باز هم سر بزنید.