اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

زیر باران
سهراب سپهری
با صدای عصار
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست
هر کجا هستم ، باشم
آسمان مال من است
پنجره، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.

حال من بی تو
شاعر : بابک روزبه
با صدای عصار


این حال من بی توست
بغض غزلی بی لب
افتاده ترین خورشید
زیر سم اسب شب
این حال من بی توست
دلداده تر از فرهاد
شوریده تر از مجنون
حسرت به دلی در باد
پیدا شو که می ترسم
از بستر بی قصه
پیدا شو نفس برده
می ترسه ازت غصه
بی وقفه ترین عاشق
موندم که تو پیداشی
بی تو همه چی تلخه
باید که تو هم باشی

هله عاشقان
شاعر مولانا
با صدای عصار


هله عاشقان بشارت، که نماند این جدایی
برسد به یار دلدار، بکند خدا خدایی

به مقام خاک بودی، سفر نهان نمودی
چو به آدمی رسیدی، هله تا به این نپایی

تو مسافری روان کن، سفری بر آسمان کن
تو بجنب پاره پاره، که خدا دهد رهایی

نفسی روی به مغرب، نفسی روی به مشرق
نفسی به عرش اعلا، که ز نور اولیایی

منگر به هر گدایی، که تو خاص ازان مایی
مفروش خویش ارزان، که تو بس گران بهایی

بِصِف اندر آی تنها، که سفندیار وقتی
در خیبر است برکن، که علی مرتضایی

صنما تو همچو شیری، من اسیر تو چو آهو
به جهان که دید صیدی، که بترسد از رهایی؟

همگی وبالم از تو، به خدا بنالم از تو
ز همه جدام کردی، ز خودم مده جدایی

در میان گل ها
مرضیه
میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو

میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو

راز عشق مرا گل در گوش صبا
گفت و غمم بفزود
آنگه در همه جا راز درد من و
قصه عشق تو بود
قصه عشق تو بود

چاهی به حسن آسمانی از مهی برتر
شعله ی عشق من از گردون برآرد سر
در گلستان هم ز تنهایی روم من اگر
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو

میگذرم تنها از میان گلها
گه به گلستانها گه به کوه و صحرا
تازه گلی سر راهم
گیرد و با من گوید
محرم راز تو کو
خار رهی به تمنا
دامن من بگرفته
کان گل ناز تو کو

تا بهار دلنشین
با صدای زنده یاد بنان
به سفارش پدر
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من

تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من

باز آ ببین در حیرتم
بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین
بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینه ام
بشکن غم دیرینه ام
باز آ کنون در این بهار
سر را بنه بر سینه ام

چو خواهی ظفر اندر این روزگار     بباید که باشی همی پاچه خار

   هر جایی که پا می گذاریم مصداق روشنی از این شعر را به چشم خود می توانیم ببینیم. در هر رده و سمت که باشیم ؛ همیشه کسی است که برای انجام کار شما و یا توجه به شما ؛ از شما توقع پاچه خاری دارد ؛ در غیر این صورت حتی اگر حق مسلم خودتان هم طلب کنید ؛ حق شما را بدون هیچ اعتنایی به حقوق شما ؛ از شما سلب می کنند .
   در این موقع است که یا به این خفت تن می دهید و مقبول جمع واقع می شوید. و یا با تحمل لطمات این موضوع خود را در زمره افراد با شخصیت قرار می دهید .
   تا به کی باید تحمل کرد ...؟!

ایرج جنتی عطایی
قصه ی وفا



به خاطر آور ، که آن شب به برم
 گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم
 کنون جدایی نشسته بین ما
 پیوند یاری ، شکسته بین ما
گریه می کنم
 با خیال تو
به نیمه شب ها
 رفته ای و من
 بی تو مانده ام
 غمگین و تنها
 بی تو خسته ام
 دل شکسته ام
 اسیر دردم
 از کنار من
 می روی ولی
 بگو چه کردم
رفته ای و من آرزوی کس
به سر ندارم
 قصه ی وفا با دلم مگو
 باور ندارم

تنها میرم
ترانه سرا : مسعود رسام
با صدای علی لهراسبی
می رم تنها می رم اونور دنیا
می رم پیدا کنم رویای رویا

می رم اونجایی که راهی نداره
می رم تا بشکنم سد رو دوباره

می رم من با همه غرور و مستی
می رم که منتظر هنوز نشستی

می رم تا پاک کنم اشکای گونه
می رم تا خواب تو تا آشیونه

می رم تا جمع کنم ستاره ها رو
می رم تا پر کنم پیاله ها رو

می رم پیدا کنم ندای مستی
می رم تا پر بشم از عشق و هستی

می رم من با همه غرور و مستی
می رم که منتظر هنوز نشستی

می رم تا پاک کنم اشکای گونه
می رم تا خواب تو تا آشیونه

می رم تا جمع کنم ستاره ها رو
می رم تا پر کنم پیاله ها رو

می رم پیدا کنم ندای مستی
می رم تا پر بشم از عشق و هستی

می رم تنها می رم اونور دنیا
می رم پیدا کنم رویای رویا