اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

اشعار و ترانه ها

وبلاگ شخصی

سلام.
یک شعر شاید زیبا
شاعر کیوان شاهبداغی

نه در آغاز چنین رسمی بود

ونه فرجام ،چنان خواهد شد

که کسی جز تو، تو را دریابد

که در این راه رسیدن به خودت ، تنهایی

ظلمتی هست ، اگر

چشم از کوچه یاری ، بردار

و فراموش کن این ،کهنه خیال

نور فانوس رفیقی ، که تو را در یابد!

دست یاری ، که بکوبد در را

پرده از پنجره ها برگیرد ، قفل را بگشاید

کوله بارت بردار

دست تنهایی خود را تو بگیر

و از آئینه بپرس :

منزل روشن خورشید ، کجاست ؟

شوق دریا اگرت هست ، روان باید بود

ورنه ، در حسرت همراهی رودی ، به زمین

خواهی شد

مقصد از شوق رسیدن ، خالیست

راه ، سرشار امید

و بدان ، کین امروز

منتظر فردایی ست

که تو دیروز ، در امید وصالش بودی

بهترین لحظه راهی شدنت ، اکنون است

لحظه را در یابیم

باور روز ، برای گذر از شب ، کافیست

و از آغاز چنین رسمی بود

که سرانجام ، چنین خواهد شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد