سلام.
کاروان
شعر از رهی معیری
با صدای استاد بنان
سلام.
امشب به سراغ رباعیات رهی معیری رفتم و این رباعی نظرم رو جلب کرد.
تمنای عاشق
سلام.
غزلی از غزلیات حافظ
سلام دوستان.
دوستی می گفت باید گذشته را فراموش کرد ؛ و به آینده امیدوار بود . اما چگونه دلتنگی های خود را انکار کنیم؟!
از مهدی اخوان ثالث متخلص به م.امید
دریچه
سلام.
مست و خراب
با صدای فرمان فتحعلیان
شاعر مولانا
هین کژ و راست میروی باز چه خورده ای ؟بگو
مست و خراب می روی خانه به خانه کو به کو
با که حریف بوده ای ؟ بوسه ز که ربوده ای؟
زلف که را گشوده ای؟ حلقه به حلقه مو به مو
هین کژ و راست میروی باز چه خورده ای ؟بگو
مست و خراب می روی خانه به خانه کو به کو
با که حریف بوده ای ؟ بوسه ز که ربوده ای؟
زلف که را گشوده ای؟ حلقه به حلقه مو به مو
نی تو حریف کی کنی؟ ای همه چشم روشنی!
خفیه روی چو ماهیان حوض به حوض جو به جو
راست بگو نهان مکن پشت به عاشقان مکن
چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو
نی تو حریف کی کنی؟ ای همه چشم روشنی!
خفیه روی چو ماهیان حوض به حوض جو به جو
راست بگو نهان مکن پشت به عاشقان مکن
چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو
هین کژ و راست میروی باز چه خورده ای ؟بگو
مست و خراب می روی خانه به خانه کو به کو
با که حریف بوده ای ؟ بوسه ز که ربوده ای؟
زلف که را گشوده ای؟ حلقه به حلقه مو به مو
سلام.
یک شعر شاید زیبا
شاعر کیوان شاهبداغی
نه در آغاز چنین رسمی بود
ونه فرجام ،چنان خواهد شد
که کسی جز تو، تو را دریابد
که در این راه رسیدن به خودت ، تنهایی
ظلمتی هست ، اگر
چشم از کوچه یاری ، بردار
و فراموش کن این ،کهنه خیال
نور فانوس رفیقی ، که تو را در یابد!
دست یاری ، که بکوبد در را
پرده از پنجره ها برگیرد ، قفل را بگشاید
کوله بارت بردار
دست تنهایی خود را تو بگیر
و از آئینه بپرس :
منزل روشن خورشید ، کجاست ؟
شوق دریا اگرت هست ، روان باید بود
ورنه ، در حسرت همراهی رودی ، به زمین
خواهی شد
مقصد از شوق رسیدن ، خالیست
راه ، سرشار امید
و بدان ، کین امروز
منتظر فردایی ست
که تو دیروز ، در امید وصالش بودی
بهترین لحظه راهی شدنت ، اکنون است
لحظه را در یابیم
باور روز ، برای گذر از شب ، کافیست
و از آغاز چنین رسمی بود
که سرانجام ، چنین خواهد شد